موسسه آموزش عالی مجتهده امین(ره)- استان اصفهان

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

درس های اخلاق(3)

06 مرداد 1393 توسط عسگری


بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پيش‌ رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح‌يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 6/9/92، مطابق با بیست‌وسوم محرم 1435 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

شناخت مقدم است یا محبت؟

گاهي اين سؤال مطرح مي‌شود که آیا شناخت مقدمه محبت است يا محبت مقدمه شناخت؟ به بیان ساده‌تر، این‌که مي‌گوييم دنبال بیشتر کردن محبت‌مان به خدا هستیم، به این معناست که محبتي هرچند اندک داريم، اما مي‌خواهيم بيشتر شود و برای بیشتر شدن آن به دنبال معرفت هستیم. بنابراین محبت بر معرفت مقدم است. از سوی دیگر انسان تا چيزي را نشناسد، آن را دوست نمي‌دارد. پس برای همان محبت اولیه نیز شناخت لازم است. حال سؤال مي‌شود که آیا شناخت مقدم است يا محبت؟ به بیان دیگر پرسش را به صورت کلی‌تری بیان می‌کنیم. همه می‌دانیم که دو عامل شناخت و اراده در افعال ارادي انسان مؤثر است. حال آیا بايد اول شناخت داشته باشيم تا اراده پيدا شود يا باید اول اراده پیدا کنیم، تا شناخت حاصل شود؟ در پاسخ باید گفت که رابطه بين اين‌ مسایل يک رابطه زيگزاگي است و خداوند مرتبه‌ای از آن را مجانی به انسان مي‌دهد. اگر انسان از آن درست استفاده کرد، نتيجه‌اي بر آن مترتب مي‌شود، و اگر باز از آن نتیجه درست استفاده کرد، باز طرف دیگر تقويت مي‌شود. در طبيعت هم اين رابطه وجود دارد. یک درخت را فرض کنید؛ برگ‌های این درخت باید از هوا، نور و حررات استفاده کنند تا اين درخت زنده بماند. برگ‌های درخت به‌خصوص هنگام باران رطوبت‌ها را مي‌گيرند و به ساقه منتقل مي‌کنند. ساقه این رطوبت را به ريشه‌ها منتقل می‌کند و در آن‌جا زمينه فراهم شدن غذاي گياهي فراهم مي‌شود. این غذا از ريشه بالا مي‌رود و از راه ساقه به شاخه و سپس به برگ‌ها می‌رسد و برگ‌ها رشد مي‌کنند و درخت شکوفه مي‌دهد و شکوفه‌ها گل مي‌شود و گل‌ها ميوه مي‌دهد. اگر از بالا باران نيايد درخت خشک مي‌شود و ريشه‌ نیز ديگر کاري نمي‌کند و کم‌کم خشک مي‌شود. باران، نور آفتاب و هوا از بالا به برگ‌ها می‌رسد و به ریشه انتقال پیدا می‌کند، ولي باز از ريشه مواد غذایی به خود برگ‌ها برمي‌گردد. باز مجددا همين کار تکرار مي‌شود. کمالات و ارزش‌هاي انساني نیز غالبا اين رابطه زيگزاگي را دارند؛ يکي مقدمه براي ديگري است. وقتي آن فراهم شد، زمينه براي رشد اولي بيشتر فراهم مي‌شود. رابطه ایمان و عمل نمونه‌ای روشن از این ارتباط است. ابتدا انسان ايماني پيدا مي‌کند و به مقتضاي آن ايمان عملي انجام مي‌دهد. وقتي عمل را انجام مي‌دهد، ايمانش تقويت مي‌شود و با تقویت ايمان عمل بهتر و بيشتري انجام مي‌دهد. اين رابطه هر قدر ادامه پيدا کند موجب رشد و باروري بيشتر مي‌شود و انسان به کمالات بيشتري مي‌رسد. اين رابطه گاهي بي‌ واسطه و آشکار است، اما گاهي نیز واسطه مي‌خورد و نوعی دور پنهان دارد.


شناخت، شرط لازم

به‌ هر روی، ما باید راه کامل‌ کردن محبت‌ مان را بدانیم. بنابر این اگر بگوييم براي ادامه راه تکامل‌، تقرب‌، بندگي‌، محبت‌ و کسب همه ارزش‌هاي متعالي الهي، نيازمند تقويت معرفت هستيم، سخني به گزاف نگفته‌ايم؛ البته بايد توجه داشته باشيم که علم و معرفت علت تامه نيست. معرفت زمينه را براي رشد فراهم مي‌کند، اما به شرط اين‌که همت و اراده انسان به آن اضافه شود و خواست هم روي آن بيايد. وگرنه ممکن است اثر معکوس بدهد، همان‌طور که همان آبي که موجب حيات مي‌شود به این علت که عوامل ديگر به آن ضميمه نشده، ريشه را مي‌پوساند و نه تنها موجب رشد درخت نمی‌شود بلکه ريشه‌ هم از بين مي‌رود. ولي به هر حال براي این‌که انسان بتواند راهی الهی را طی کند و به کمالات خداپسند برسد، کسب معرفت و ازدياد علم و شناخت شرط لازم است.

از خداي متعال درخواست مي‌کنيم به برکت سيدالشهدا صلوات‌الله‌عليه و اصحاب فداکارش و کساني که محبت امام حسين را در دل دارند و اين روزها و امثال اين روزها با تمام وجودشان در راه عشق امام حسين حرکت مي‌کنند، به ما عنايتي کند که بر معرفت‌ و محبت‌مان افزوده بشود و بتوانيم راهي را پيش بگيريم که به کمال بيشتر و رضايت بهتر الهي منجر شود.
وصلي ‌الله علي محمد و آله


 1 نظر

درس های اخلاق(2)

06 مرداد 1393 توسط عسگری


بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پيش‌ رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح‌يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 6/9/92، مطابق با بیست‌وسوم محرم 1435 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيفزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

مراتب ایمان و ارتباط با خدا

پرسشی که مطرح می‌شود این است که با این‌همه گرفتاری‌های دنیا، زد و خوردها و رقابت‌ها در مال و منال و پست و مقام، چگونه با خدا ارتباط پيدا کنيم؟ همه ما دوست داریم بهره‌اي از  این مراتب داشته باشيم؛ چه کنیم تا محبت خدا در دل ما جايگزين بشود و همه چيزهای دیگر را فراموش کنيم و همه کارهایمان برای خدا باشد؟ همان‌گونه که بارها گفته‌ایم، ارزش‌هاي الهي که در قرآن و روايات مطرح مي‌شود و ادله عقلي نیز آن‌ها را تأييد مي‌کند، دارای مراتب‌ است. ايمان مراتبي دارد و ما نیز به همان اندازه که ايمان به اين حقايق داریم، دلمان پر مي‌زند که به اين‌ مراتب  راهي پيدا کنيم و شباهتي به اولیای خدا پيدا کنيم. نمونه‌هايی که از انواع آن ذکر کردیم نیز نشانه اين است که محبت مراتب زيادي دارد. یک مرتبه‌اش اين است که ما مي‌توانيم لااقل آن را ادعا کنيم، يک مرتبه نیز محبت ابراهيم است و بين اين مبدأ و آن منتها مراتب بسياری است که دقیقا نمي‌شود گفت چند مرتبه است. اگر کسي ادعا کند که چون هر امتدادي قابل تقسيم به بي‌نهايت است، اين مراتب نیز بالقوه بي‌نهايت هستند، سخن اشتباهی نگفته است. سير از اين مبدأ به آن منتها ـ که اجمالا مي‌دانيم چيزي هست و تفصيلا آن را نمي‌شناسيم ـ سيری تدريجي و طولاني مي‌طلبد و این‌گونه نیست که به وسیله آمپول یا تزریقی انسان به‌خود بیاید و ببيند مثل حضرت ابراهیم شده است. بايد زحمت کشيد، راه را شناخت و کوشید و همت به خرج داد، تا مراحلي از آن کمال را طي کرد. چه کنيم که بتوانيم در اين مسير پيش رويم و محبت‌مان به خدا و اولياي خدا بيشتر شود؟

محبت اولیاءخدا، شعاعی از محبت خدا

محبت اولياي خدا شعاعي از محبت خداست. ما امام حسين علیه‌السلام را به این دلیل دوست داریم که بنده محبوب خداست. در روايتي هست که نوجواني که هنوز به سن تکليف نرسيده بود در راه، خدمت پيغمبر اکرم صلي‌الله‌عليه‌وآله‌ رسيد و به تماشای حضرت ایستاد. خيره خيره به ایشان نگاه می‌کرد تا حضرت رسيدند. عرض کرد من خيلي شما را دوست دارم. حضرت ايستادند و از او پرسیدند: من را بيشتر دوست داري يا پدرت را؟ گفت: به خدا قسم شما را بیشتر دوست دارم. پرسیدند: مرا بيشتر دوست داري يا مادرت را؟ گفت: به خدا قسم شما را. پرسیدند مرا بيشتر دوست داري يا خدا را؟ گفت: استغفر الله! من شما را نیز به خاطر خدا دوست دارم؛ چيزي را نمی‌شود بیشتر از خدا دوست داشت. شما فضاي فرهنگي آن زمان را در نظر بگيريد! پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله چگونه مردم را تربيت کرده است که يک نوجوان ده‌ـ دوازده ساله اين‌گونه صحبت مي‌کند؟! عشق به امام حسين علیه‌السلام و اين همه فداکاري‌‌های مردم برای ایشان، به‌خاطر این است که امام حسين دوست خدا و بنده شايسته او بود. ما براي اين‌که راه محبت الهی را طي کنيم، بايد شناخت داشته باشيم و بدانيم باید چه کنیم تا محبت‌مان به خدا بيشتر بشود؛ البته اجمالا مي‌دانيم که همه کمالات به دست خودش است و او بايد افاضه کند، ولی ما نیز بايد زمينه‌ و لياقت آن‌ها را کسب کنيم.


 نظر دهید »

درس های اخلاق(1)

06 مرداد 1393 توسط عسگری


بسم الله الرحمن الرحیم
آن چه پيش‌ رو داريد گزيده‌اي از سخنان حضرت آيت‌الله مصباح‌يزدي (دامت‌بركاته) در دفتر مقام معظم رهبري است كه در تاريخ 6/9/92، مطابق با بیست‌وسوم محرم 1435 ايراد فرموده‌اند. باشد تا اين رهنمودها بر بصيرت ما بيافزايد و چراغ فروزان راه هدايت و سعادت ما قرار گيرد.

مراتب دوستی خدا

بالاترين انگيزه‌اي که انسان را وادار می‌کند در مسير تقرب به خدا گام بردارد، محبت خداست. هرچه انسان خدا را بیشتر دوست داشته باشد، بيشتر مي‌خواهد به او نزديک شود. حال این پرسش مطرح مي‌شود که چه کنيم که محبت پيدا کنيم؟ محبت ارزشی متعالي است و به سادگي یافت نمي‌شود و نیاز به تلاش و کوشش در پیمودن راه آن دارد؛ البته همه مؤمنان مرتبه‌اي از محبت خدا را دارند. قرآن نیز در این‌باره مي‌فرمايد: «وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ»(1). خداوند در آیه‌ای دیگر حداقل اين محبت را این‌گونه بیان می‌کند؛ «قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ»(2) اگر انسان پدر، مادر، فرزندان، همسر، اموال، کسب و کار،‌ و يا مسکن و کاخش را از خدا دوست‌تر بدارد و این محبت‌ها مانع از اطاعت خدا شوند، در معرض خطر بسیار بزرگي است. انسان نباید هيچ چيز را از خدا بيشتر دوست بدارد. اين يک مرتبه ‌از محبت است که لازمه ايمان است، ولي کل مسأله نيست. این‌که انسان واقعا خدا را دوست بدارد و حاضر باشد جانش را فداي راه خدا و اسلام کند، نعمت بسيار بزرگي است، اما اين کف مسأله است و کمتر از اين حد خطرناک است و خداوند نسبت به آن هشدار مي‌دهد.

خداوند بندگاني دارد که محبت‌شان نسبت به خدا فوق درک ماست. درباره حضرت شعيب علی‌نبیناوآله‌وعلیه‌السلام نقل شده است که سال‌هايي طولاني گريه کرد تا چشم‌هايش نابينا شد. خداي متعال دوباره چشم‌هايش را به او برگرداند. باز سال‌ها گريه کرد تا دوباره چشمش نابينا شد. باز خداي متعال چشم‌هايش را به او برگرداند. باز سالياني گريه کرد. خداوند به او وحي کرد(3)اگر از ترس جهنم گريه مي‌کني، من جهنم را بر تو حرام مي‌کنم. اگر آرزوي بهشت داري، من بهشت را در اختيار تو گذاشتم. ديگر چه می‌خواهی؟ عرض کرد: خدايا! تو مي‌داني گریه من، نه از ترس جهنم است و نه به خاطر رسیدن به بهشت، من تو را دوست دارم و خواستار لقاي تو هستم؛ من می‌خواهم به تو نزدیک شوم. خداي متعال نیز به او وحي کرد که چون اين‌گونه هستي، من کليم خودم را خادم تو قرار خواهم داد. داستان فرار حضرت موسي به مدين و ملاقات با دختران شعيب مقدمه بود براي اين‌که موسي هشت يا ده سال برای شعیب شباني کند.

حقیقت این مسائل چیست؟ واقعا گریه برای دوستی خدا آن‌هم در حدی که چند بار انسان کور شود و باز بینا شود، به چه معناست؟  این‌ها مسایلی است که برای ما درست قابل فهم نیست. درباره مراتب معرفت و محبت حضرت ابراهیم نیز این‌گونه آمده است(4)که وقتی حضرت ابراهيم از نمروديان جدا شد و به طرف سرزميني که خداوند متعال برايش مقدر فرموده بود، می‌رفت، گله‌ بزرگي به همراه خود داشت(5) در شب تاريکی  جبرئيل به امر خداوند فرياد زد: «سبّوحٌ قُدّوس». حضرت ابراهيم حالت جذبه‌اي پيدا کرد و گفت‌: اي کسي که اسم محبوب من را بردي! نصف اين گوسفندان را به تو مي‌بخشم، يک بار ديگر اسم محبوبم را تکرار کن! نمي‌دانم گاهي برای شما اتفاق افتاده که نيمه شبي بلند شويد و صداي قرآن، اذان یا مناجاتي به گوشتان برسد و حالت ابتهاجي پيدا کنيد؟! جبرئيل يک بار ديگر گفت: سبوح قدوس. باز شوق ابراهيم بيشتر شد و گفت بقيه‌ گله‌ام  را نیز به تو بخشيدم، يک بار ديگر تکرار کن. اين چه حالتي است که از شنيدن نام محبوب در دل ابراهیم پدید آمد؟ مگر محبت چه طور مي‌شود و به کجا مي‌تواند برسد که حضرت ابراهیم برای شنيدن نام محبوبش حاضر است هستي‌ و سرمايه‌اش را بدهد؟ اجمالا باید بدانیم که بين محبت ما تا محبت حضرت ابراهیم از زمين تا آسمان فاصله است؛ ما خدا را دوست داريم، علي علیه‌السلام نیز خدا را دوست داشت، اما  محبت ما با محبت امیرمؤمنان و حضرت ابراهيم خيلي خیلی تفاوت است. باید باور کنيم که چنين مراتبی از محبت خدا براي انسان ممکن است، و کمال حقيقي و ارزش انساني انسان به همین است که چنين رابطه‌اي با خدا داشته باشد.

اگر اين‌ها واقعيت دارد، و انبيا آمده‌اند تا ما را به همان راهي ببرند که خودشان رفتند و به همان مقامی برسانند که خودشان به آن رسیدند، ما نیز بايد طالب چنين مقولاتی باشيم. البته نمي‌گويم باید مثل آن‌ها بشويم؛ ما خيلي کوچک‌تر از اين هستیم که بتوانیم به صورت صادقانه مرتبه اول محبت را داشته باشیم، و اگر همين مرتبه اول را داشته باشیم که مورد غضب الهي واقع نشويم، باید کلاهمان را به عرش بیاندازیم، ولي هستند بندگاني که همت‌هايي بلند و دل‌هايي پاک دارند، مسير انبيا باورشان است، و مي‌دانند کمال همين است و بايد راه آن‌ها را رفت. البته رفتن این راه هيچ منافاتي با انجام وظايف اجتماعي و سیاسی ندارد؛ بت‌شکني و به آتش افتادن حضرت ابراهيم نیز در همين مسير بود. بندگي و محبت الهي در همه چيز سرايت مي‌کند و همه جا جلوه‌هايش ظاهر مي‌‌گردد؛ حُبُ‏ اللَّهِ‏ إِذَا أَضَاءَ عَلَى سِرِّ عبدٍ أَخْلَاهُ عَنْ كُلِّ شَاغِلٍ وَ كُلِّ ذِكْرٍ سِوَى اللَّه؛(6) ‏وقتي محبت خدا در دل فردی طلوع کند، او را از هر دل‌مشغولی باز می‌دارد.

[1] . بقره، 165.
[2] . توبه، 24.
[3] . البته اين وحي‌ها نیز بیشتر جنبه آموزندگي دارد؛ باید کساني اين داستان‌ها را بشنوند و ياد بگيرند و حقايقي را درک کنند. وگرنه خداوند از علت گریه حضرت شعیب ناآگاه نبود و بهتر از همه مي‌دانست او براي چه گريه مي‌کند.
[4] . تفسیر صافی، ج1، ص505.
[5]. در روايت است که خداوند هيچ پيغمبري را مبعوث نفرمود مگر اين‌که مدتي او را به شباني واداشت، تا اين‌که با مردم با ملايمت رفتار کند و توقع زيادي از مردم نداشته باشد و ناداني‌ها و غفلت‌هايشان را تحمل کند.
[6] . مصباح الشریعة، باب 92، ص192.




 نظر دهید »

ماه فرصت ها

05 مرداد 1393 توسط عسگری

بحمداللَّه جامعه ى ما يك جامعه ى معنوى است. دعا و توجه و توسل و ابتهال الى اللَّه در بين مردم ما رايج است و مردم دوست ميدارند؛ جوانهاى ما دلهاى پاك و نورانى شان به ذكر خدا متمايل است؛ اينها همه فرصت است. ماه رمضان هم كه يك فرصت الهى است، در اختيار ما قرار داده شده؛ استفاده كنيد از اين ماه مبارك، از اين فرصت بسيار بزرگ؛ دلها را به خدا نزديك كنيد، آشنا كنيد؛ با استغفار، دلها و جانها را پاكيزه كنيد؛ خواسته هايتان را با خداى متعال مطرح كنيد. ارتباط معنوى ملت ما با خداى متعال كارهاى بزرگى انجام داده است، و ماه رمضان فرصت فوق العاده اى است براى اين كار؛ از اين فرصت استفاده شود.
ان شاءاللَّه خداوند متعال به همه ى ما كمك كند تا بتوانيم در اين ماه رمضان جنبه ى فرشته گون وجود خود را بر جنبه ى حيوانى خود غلبه دهيم. ما يك جنبه ى ملكى و فرشته اى داريم، يك جنبه ى مادى و حيوانى داريم. هوى هاى نفسانى، جنبه ى مادى را بر آن جنبه ى ملكى و فرشته اى غلبه ميدهد. ان شاءاللَّه در اين ماه رمضان بتوانيم آن روحانيت را، آن نورانيت را بر جنبه ى مادى غلبه بدهيم و اين را به عنوان ذخيره اى نگه داريم و از ماه رمضان به عنوان تمرينى كه در طول سال اين تمرين به كار ما خواهد آمد، ان شاءاللَّه استفاده كنيم.
رهبر بزرگوار- خطبه های نماز جمعه تهران1386/06/23



 1 نظر

لقب های حوزوی را بشناسیم!

05 مرداد 1393 توسط عسگری


بر چه اساسی به یك روحانی، حجت الاسلام گفته می شود؟ چرا روحانی دیگری حجت الاسلام و السلمین خوانده می‌شود؟ آیت الله چه کسی است؟ آیت الله العظمی به چه کسی گفته میشود؟بر چه اساسی این القاب به روحانیون اطلاق می‌گردد؟
دو نکته:
نكته اول
: این الفاظ در طول تاریخ دست‌خوش تغییر شده اند. مثلاً ثقة الاسلام كه اینك برای طلاب مقدمات‌خوان و مبتدی به كار می‌رود در گذشته برای علمای بزرگ به كار می‌رفت مانند ثقةالاسلام كلینی. یا لفظ حجة الاسلام و المسلمین برای مراجع به كار برده می‌شد چنان‌چه بر روی رساله‌ها ی مرحوم آیت الله بروجردی می‌بینیم، اما امروز این الفاظ معنای دیگری یافته‌اند. حتی برخی استعمال‌ها نوظهور و مربوط به سده‌ی اخیر است، لقب آیت الله العظمی پس از مرحوم بروجردی رایج شد. یا به طور مثال در برهه ای از زمان لقب آخوند برای علمای بزرگ استفاده میشد مانند آخوند خراسانی. اما آنچه مد نظر است لقب هایی است که امروز در عرف حوزه بکار میرود.
نکته دوم: این لقب ها در محیط حوزه کاملا عرفی است و نهاد خاصی برای اعطای این لقب ها وجود ندارد از این رو نمیتوان بر روی این لقب ها قسم خورد بلکه تابع عواملی هستند که به برخی از آنها اشاره خواهد شد.
1-لقب ها از نگاه مراکز علمی حوزوی: طبیعتا مراکز علمی حوزوی به راحتی این لقب ها را به کسی اعطا نمیکند یعنی اینکه در بکار بردن این لقب ها دقت های لازم را دارند به طور مثال شما اگر دقت کنید امام خمینی (ره) در احکامی که برای برخی از علما استفاده میکند از لقب حجت الاسلام استفاده میکنند در حالی که این علما در همان زمان آنها مجتهد بودند و میشد به آنها آیت الله اطلاق کرد، از این رو در مراکز حوزوی این القاب با دقت و وسواس بیشتری مورد توجه قرار میگیرد.
2- جایگاه اجتماعی و مردمی: جایگاه اجتماعی و مردمی برخی از روحانیان نیز در اطلاق القاب بر آنها تاثیر گذار است مثلا برای یک روحانی که در یک استان جایگاه خوبی دارد و مردم او را بسیار قبول دارند از لقب آیت الله استفاده میکنند و حال ممکن است وی از نگاه حوزوی آیت الله نباشد اما به هر ترتیب این شخص جایگاه یک آیت الله را در بین مردم دارد از این رو برخی از آیت الله هایی که در شهرستانها زندگی میکنند دارای این لقب آیت اللهی هستند و اگر چه برخی از آنان نیز جایگاه علمی هم دارند. البته باید گفته شود که لقب حجت الاسلام و حجت السلام والمسلمین از نظر عرفی تفاوت چندانی ندارد و مردم براحتی این واژه ها را بجای هم بکار میبرند.
3-جایگاه حکومتی: برخی از جایگاه های حکومتی به گونه ای هستند که معمولا نیاز به فردی است که آیت الله باشد از این رو بعد از انتصاب افراد به این جایگاه ها لقب آیت الله بر آنها اطلاق میشود بطور مثال برخی از ائمه جمعه از نظر حوزوی در حد لقب آیت الله نیستند اما به مرور با استفاده هایی که رسانه ها بکار میبرند این القاب بر آن اشخاص حمل میشود.

مهم‌ترین این القاب عبارتند از: ثقة الاسلام، حجت الاسلام، حجت الاسلام والمسلمین، آیت الله، آیت الله العظمی.

ثقة الاسلام:
ثقة الاسلام به طلاب مبتدی و مقدمات‌خوان اطلاق می‌شود. دوره ی مقدمات از آغاز طلبگی تا پایان كتاب شرح لمعه است كه معمولا در شش سال به پایان می‌رسد. در این دوره طلاب با ادبیات عرب به طور مفصل و فقه و اصول به صورت نیمه استدلالی آشنا می‌شوند. واژه ی ثقة الاسلام كاربرد اندكی دارد و غالباً استعمال نمی شود.

حجةالاسلام:
حجةالاسلام به طلاب دوره‌ سطح گفته می‌شود. در این دوره طلاب سه كتاب فرائدالاصول معروف به رسائل و كفایة الاصول را كه در علم اصول نگاشته شده است به همراه كتاب مكاسب تلمذ می‌كنند. این كتب شامل فقه و اصول استدلالی است كه به صورت متن محور تدریس می‌شود. این معمولاً چهارسال به طول می‌انجامد.

حجةالاسلام والمسلمین:
با ورود به مرحله بعد و اشتغال به درس خارج، لقب طلاب كمی سنگین‌تر می‌شود و به آنان حجة الاسلام و المسلمین گفته می‌شود. دوره‌ی خارج ادامه دوره‌ی سطح است و در آن فقه و اصول به صورت مفصل و استدلالی بحث می‌شود با این تفاوت كه متن محور نیست و استاد كتاب خاصی را محور درس قرار نمی‌دهد و بحث آزاد است. البته سیر درس و فهرست آن معمولاَ منطبق با یكی از كتب معروف است. برای نمونه بحث اصول غالباَ مطابق با سیر كتاب كفایه است، كه در سالیان اخیر عده‌ای از بزرگان در صدد تكمیل این سیر بودند مانند آیت الله شیخ محمدحسین اصفهانی كه الاصول علی نهجه الحدیث را با ترتیب و تبویب نو نگاشت و پس از وی به شهید آیت الله سید محمدباقر صدر نیز می‌توان اشاره كرد. سیر خارج فقه نیز غالباَ بر اساس كتاب عروة الوثقی یا شرایع است. مرحوم آیت الله فاضل لنكرانی تحریرالوسیلهِ امام خمینی را محور سیر درس خارج فقه قرار داده بود. باید توجه داشت که در جامعه و عرف مذهبی به هر عمامه بسری این لقب اطلاق میشود.

آیت الله:
آیت الله به كسی اطلاق می‌شود كه دوره‌ی خارج را با موفقیت گذرانده باشد و به درجه اجتهاد رسیده باشد. اجتهاد به این معناست كه این فرد این توانایی را دارد كه خود با استفاده از ادله و مبانی فقهی و اصولی احكام را استخراج كند. مجتهد خود بر دو گونه است، كسی كه در برخی از ابواب فقه مجتهد است كه وی را مجتهد متجزی می‌نامند و كسی كه در تمام ابواب فقه مجتهد است. آیت الله علاوه بر گذراندن این تحصیلات باید چندین سال نیز تدریس درس خارج فقه یا اصول داشته باشد تا بر وی آیت الله اطلاق شود در کاربرد واژه آیت الله و العظمی باید دقت کرد که برای کسانی که در وادی فقه و اصول هستند میتوان این واژه ها را بکار برد، کسانی که در وادی فلسفه یا کلام هستند و فاقد تحصیلات فقهی هستند این واژه ها را بکار نمیبرند.

آیت الله العظمی:
به مراجع تقلید آیت الله العظمی گفته می‌شود. مرجع تقلید مجتهد اعلم جامع الشرایط است. هر مجتهدی به مقام مرجعیت نمی‌رسد. برخی از این عنوان و مقام فرار می‌كنند مانند مرحوم سید محمد فشاركی و برخی به احترام استاد خود ردای مرجعیت بر تن نمی‌كنند مانند شیخ محمدعلی كاظمی نویسنده فوائد الاصول كه تقریر نویس درس میرزای نائینی است و برخی خود قائل به مرجعیت دیگری هستند. البته کسانی که این واژه در مورد آنها استفاده میشود نیز ممکن است درجه بندی داشته باشند یعنی برخی آیت الله العظمی درجه یک هستند برخی هم درجه دو و سه که آیت الله هستند اما مریدان به آنها آیت الله العظمی میگویند.


 نظر دهید »

ماه پرورش پرهیزگاری

03 مرداد 1393 توسط عسگری


در اين روز بزرگ، همه‌ى برادران و خواهران عزيز نمازگزار را به رعايت تقواى الهى و پرهيزكارى و پاكدامنى دعوت و توصيه مى‌كنم؛ چون اين روزها، روزهاى سيد پرهيزكاران و سرور متقين عالم است. درس بزرگ اين روزها براى ما تقواست. مراقب خود باشيم. در كار خود، در رفتار خود، در سخن خود، در معاشرت خود، حتى در آنچه كه در ذهن ما مى‌گذرد - خطورات قلبى خود - دقت كنيم، مواظب آنها باشيم و سعى كنيم كه از راه خدا و راه حق منحرف نشويم. اين، تقواست و يكى از هدفها و شايد هدف عمده‌ى روزه‌ى ماه رمضان اين است كه ذخيره‌ى تقوا را در ما به وجود آورد و به انسانهاى پرهيزكارمان تبديل كند.
رهبر بزرگوار- بيانات در خطبه‌هاى نماز جمعه‌ى تهران 12/بهمن/1375


 نظر دهید »

شاگردان بانو امین (ره)

15 تیر 1393 توسط عسگری


شاگردان بانو را می توان به شش گروه تقسیم کرد:
شاگردانی که به طور منظم از اول شرح امثله تا مدارج علمی بالا در حوزه های مختلف چون عرفان و فلسفه و غیره در محضر بانو بوده اند مانند خانم علویه همایونی که این بانوی فاضله 50 سال از عمر شریف خود را در برابر کرسی استادی ایشان زانو زد.شاگردانی که برخی از کتاب ها را بدون ترتیب خاصی نزد ایشان تلمذ نموده اند و در درس ایشان حاضر بوده اند مثل خانم غازی که بعد از فوت بانو به تبلیغ وسیعی در شهر اصفهان مشغول شد و کتابهای بانو را در جلسات متعدد برای بانوان شیفته علم و معنویت می خواند و در واقع یکی از کسانی است که همواره در ارائه تفکر صحیح و همه جانبه ایشان کوشش فراوانی داشته و سخنگوی ایشان بوده است.
کسانی که علاوه بر شاگردی  آن استاد فرزانه، خود از اساتید اولیه مکتب فاطمه (سلام الله علیه و آله) بوده اند.
خواهرانی که از شاگردان اولیه مکتب فاطمه (سلام الله علیها) و اولین دستاورد این مکتب و مرام بودند.
بانوانی که در جلسات چهارشنبه (تفسیر) شرکت کرده و پرورش یافته وعظ و خطابه بانو بودند.
بانوانی که علاوه بر شرکت در جلسات چهارشنبه همیشه همراه و ملازم بانوی ایرانی بودند.


 2 نظر

اساتید بانو امین(ره)

15 تیر 1393 توسط عسگری


1-آیت الله آقا سید ابوالقاسم دهکردی (1273-1353 ق)

این فقیه بزرگ و مجتهد به نام، از اساتید مبرز فقه و اصول در اصفهان بود. ایشان، علوم اسلامی را در اصفهان نزد اساتیدی چون آقا میرزا ابوالمعالی کلباسی، حاج شیخ محمد باقر مسجد شاهی و آقا میرزا محمد حسن نجفی فرا گرفت، سپس به عتبات سفر کرد و در نجف اشرف از محضر پر فیض مرحوم  شیخ زین العابدین مازندرانی و حاج میرزا حسین نوری بهره ها برد؛ در سامراء نیز از محضر مرحوم آقا میرزا محمد حسن شیرازی مستفیض شد و سرانجام به مقام رفیع اجتهاد نایل آمد، پس از آن به اصفهان بازگشت و به تدریس، تألیف و امر اجتهاد و فتوا پرداخت.برخی از تألیفات ایشان چنین است: بشارات السالکین؛ جنه المأوی؛ حاشیه تفسیر صافی؛ حاشیه بر جامع عباسی؛ حاشیه بر نخبه حاجی کلباسی؛ حاشیه بر دانی الذخیره (در ادعیه).
2-حجه الاسلام و المسلمین میرزا علی اصغر شریف (متوفی 1384ق)
-3
3- حضرت آیت الله میرزا علی شیرازی (1294- 1374ق)
این حکیم متأله فرزانه، فقیه بزرگوار، مفسر عالی قدر، عارف سالک، ادیب کامل، طبیب ماهر، در زهد، تقوا، اخلاق و عرفان از نوادر زمان خود بود.
ایشان که فرزند علی اکبر شیرازی است، در حوزه علمیه اصفهان نزد اساتیدی چون علامه سترگ، سید محمد باقر درچه ای (متوفی1342ق) حاج آقا حسن بروجردی و… تلمذ کرد. همچنین درفلسفه، از نَفَس فیلسوفان نامی، مرحوم جهانگیر قشقایی (متوفی1328ق) و مرحوم آخوند ملا محمد کاشانی (متوفی1333ق) مستفیض شد. و طب را نیز از میرزا محمد باقر حکیم باشی فراگرفت. آن گاه به نجف اشرف مهاجرت کرد و در آن جا از درس آیات عظام، شیخ الشریعه اصفهانی (متوفی1339ق)، آقا سید محمد کاظم یزدی (متوفی1337ق) و آخوند خراسانی (متوفی1328ق) بهره ها برد و به مقامات علمی والایی رسید. پس از آن به اصفهان آمد و تا پایان عمر بابرکت خود به  تعلیم و تربیت افراد با استعداد پرداخت. در این میان یک سال، به دعوت زعیم حوزه علمیه قم، مرحوم آیه الله بروجردی، به قم رفت و به تدریس اخلاق پرداخت؛ فضلای به نام و مدرسان حوزه در مجلس درس اخلاق ایشان شرکت می جستند.برخی از تألیفات ایشان چنین است: تصحیح و مقابله قسمتی از تفسیر تبیان شیخ طوسی؛ طبع زاد المعاد و حواشی واضافات بر آن؛ طبع کتاب من لا یحضر الطبیب و برء الساعه (از ابوبکر محمد بن زکریای رازی).

4- حضرت حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ ابو القاسم زفره ای (متوفی1352ق)
ایشان که معروف به حاج آخوند بود، از مدرسان سطوح در حوزه علمیه اصفهان به شمار می رفت. وی، در فضل و زهد شهره بود و شاگران فراوانی تربیت کرد و در علوم غریبه نیز دست داشت. برخی از تألیفات او چنین است: رساله ای در اصول دین؛ کتابی در قاعده دایره هندی؛ مکروهاتی که موجب فقر می شود؛ کتابی در علوم غریبه.

5- حجه الاسلام حاج آقا حسین نظام الدین کچویی

6- آیت الله میر سید علی نجف آبادی (1275- 1362ق)
ایشان که دریایی بی کران از علوم اسلامی بود، در رأس اساتید بانو امین جای داشت و از بزرگان مجتهدان و اعاظم مدرسان حوزه علمیه اصفهان به شمار می رفت و همواره در مراحل تحصیل بانو امین در افکار وی نقش مهمی داشت. مرحومه بانو تحصیلات عالیه خود را در زمینه های فقه و اصول و فلسفه (اسفار الاربعه) و … در نزد ایشان خواندند.
این بزرگوار از درس آیات عظام آخوند خراسانی، حاج شیخ زین العابدین مازندرانی، آقا سید محمد کاظم یزدی، آقا سید محمد فشارکی و میرزا محمد تقی شیرازی بهره مند شد. در قضایای مشروطیت به ایران بازگشت و در زمان جنگ بین الملل اول واستبداد صغیر رنج ها کشید و مدت ها در خفا زیست. سپس در اصفهان سکونت گزید و یه تدریس پرداخت. برخی از آثار او چنین است: حاشیه بر کفایه؛ رساله ها و تعلیقاتی در علم فقه و اصول

7- آیت الله شیخ محمد رضا اصفهانی (به نقل از الاجازات الکبیره، ص 245 در شرح حال بانو)
ایشان در روز جمعه 20 محرم 1287 در نجف اشرف به دنیا آمد و نزد اساتید بزرگواری مانند آخوند خراسانی، شیخ الشریعه اصفهانی، سید محمد کاظم طباطبایی، حاج آقا رضا همدانی و … تلمذ کردند. وی جامع علوم متداوله اسلامی بود و صاحب آثار بسیاری می باشد در سال 1333 به اصفهان هجرت کرد و در 24 محرم 1362 رحلت فرمود و در تخته فولاد اصفهان به خاک سپرده شد.

8- آیت الله سید محمد نجف آبادی (به نقل از الاجازات الکبیره، ص 245 در شرح حال بانو)
در  سال 1294 در نجف اشرف به دنیا آمد و نزد اساتید بزرگواری مانند آخوند خراسانی، فقیه طباطبایی، علامه سید محمد فشارکی، حاج سید اسماعیل صدر، حاج آقا رضا همدانی و … تلمذ نمودند. سپس به اصفهان هجرت کرد و در آن شهر تا پایان عمر مشغول به تدریس و تألیف شد. در 25 ذی القعده 1385 رحلت فرمود و در تخت فولاد اصفهان دفن گردید.

9- آیت الله شیخ مرتضی مظاهری (به نقل از الاجازات الکبیره، ص 245 در شرح حال بانو)
در دوم جمادی الاولی 1316 در اصفهان به دنیا آمد و به نجف اشرف هجرت نمود و محضر اساتید بزرگواری مانند آیت الله نائینی، عراقی، شیخ ابوتراب خوانساری، محمد جواد بلاغی و … رسید و از آنها استفاده نمود سپس به اصفهان برگشت، ایشان صاحب آثار و تألیفات نفیس و ارزشمندی می باشد. در ذی القعده سال 1409 در اصفهان رحلت نمود.

منابع:
بانوی نمونه، ص30 ـ الاجازه الکبیره ص 17، رقم 16 ـ المسلسلات فی الاجازات، ص 30

اساتید ذکر شده اقتباس از کتاب بانوی نمونه  (ص 31 تا 35)

الاجازه الکبیره ، رقم 226، ص 181

الاجازه الکبیره ، رقم 182، ص 149 ـ المسلسلات، ص 242

الاجازه الکبیره ، رقم 272، ص223

 نظر دهید »

دوران کهولت و پیری بانو مجتهده امین(ره)

15 تیر 1393 توسط عسگری


ادامه ی زندگینامه:
بانو امین (ره) اگر چه به جهت محفوظ بودن و مصونیت از تعرض جوّ آلوده زمان خود و همین طور تهاجم غربی و کشف حجاب رضا خانی اکثر دوران جوانی خود را در خانه سپری کرد و همه تحصیلات خود را در آنجا گذراند ولی با تلاش شبانه روزی، در صدد رسیدن به غنای علمی و کمالات عرفانی و فرهنگ سازی بود. او به اصل  و اساس دین توجه داشت و نجات جامعه خصوصاً بانوان و قرار دادن آنها در مسیر دین و معرفت الهی از دغدغه های مهم او بود. بر همین اساس بعد از گذارندن دوران رسیدن به کمالات علمی و معنوی وارد عرصه تألیف، تصنیف، تبلیغ، تربیت شاگرادن و فعالیت های فرهنگی و اجتماعی شد و در این راه همواره، از امدادهای الهی و کمک های غیبی بهره مند بود.

در مصاحبه با ايشان مي گويند :
«آنچه در علوم و معنویات، غیر از بحث الفاظ فهمیده ام بیشتر از همین راه ها بوده و در نوشته هایم کمتر از امور خارجی کمک گرفته ام، نمی گویم از غیب خبر دارم و از حال و باطن کسی، اما اغلب معنویات و معارف خود را از استاد فرا نگرفته ام، بلکه از همین حالات به دست آورده ام و غالب نوشته هایم با ارشاد خداوند و کمک او بوده است.»
در قسمت دیگر مصاحبه می فرماید:
«در موقعیت امروز آن چه برای زنان در درجه اول اهمیت قرار دارد، این است که با نفس و دلخواهی های خود در مورد زر و و زیور و طرز لباس پوشیدن خود و به مدل های گوناگون در آمدن، مبارزه کنند. با این که این کار مشکل به نظر می رسد ولی در نتیجه به کمالات معنوی زودتر نائل می شوند. پس بهترین جهاد حفظ پوشش زنان است.
همان طور که در کتاب روش خوشبختی نوشته ام سعادت شما (خواهران) به دو جنبه جسمانی و روحانی بستگی دارد که باید مراقب هر دو باشید. باید در صدد تکمیل صفات نیک و انسانی بر آئید و از صفات بارز زن همان پاکدامنی و عفت است.
زنان تا حد امکان باید خود را در مقابل چشم مردان نا پاک و پلید قرار ندهند. زیرا شرافت زن نزد تمام عقلا در جامعه، در عفت اوست.
من مخالف تحصیل کردن خانم ها نیستم، تحصیل کنند و علم بیاموزند لکن با حفظ نفس و آبروی اسلام، پاره کردن حجاب در حقیقت پاره کردن اوراق قرآن است. چون قرآن به حجاب حکم می کند و خلاف آن را عمل کردن، حکم خدا و پیامبر را زیر پا گذاشتن است لازمه مسلمانی، معتقد بودن و عمل کردن به دستورات قرآن است و سعادت شما نیز در این کار است. در مورد سعادتمند شدن فیثاغورث گفته: کمترین از مردم راه خوشبخت شدن را می شناسند، اکثریت بازیچه هوی و هوس شده، نوبت به نوبت دستخوش امواج مخالفت گشته و در روی دریائی که ساحل ندارد، چرخ می زنند و مانند کوران در مقابل توفان، نه حس مطاوعت دارند و نه تاب مقاومت.
امر مهم دیگر در انسان خصوصاً در زنها مبارزه با صفات مکر و حسد است که بیشتر در آنان وجود دارد و باید حتی الامکان سعی بشود که این صفت مذموم را از خود دور کنند.در پایان باید بگویم: ای بانوان و دوشیزگان عزیز بدانید که هیچ خوشبختی به قدر آرامش دل نیست و سعادت حقیقی بر روی فضیلت بنا شده است.
آیا فضیلت و آرامش روح را چه وقت می توان به دست آورد؟ البته زمانی چنین سعادتی نصیب انسان خواهد گردید که در این بی پایان زندگی دنیا، دست آویزد به ریسمان محکم توحید. همان طور که قرآن کریم می فرماید:
«فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی لانفصام لها و الله سمیع علیم، الله ولی الذین امنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون.»
سعادت واقعی در اثر ایمان و یکتا پرستی و تقوی پدید خواهد آمد و اگر شما خواهان سعادت دنیا و آخرت هستید، پیرو قرآن و قدم به قدم به سوی حق پا گذارید، آن گاه خوشبختی را احساس خواهید کرد.»
بانو علویه همایونی یکی از شاگردان برجسته ایشان که سال های بسیاری، شرف افتخار حضور در محضر استاد ربانی و عارفه نورانی را داشته، درباره ایشان چنین می گوید:
«پس از طی مسافت چهل ساله و رشد و تکامل (اذا بلغ اشدّه و بلغ اربعین سنة) و پس از آزمون های گوناگون، نوبت به امامت و پیشوایی و ثمر بخشی می رسد (و اذ ابتلی ابراهیم ربّه بکلمات فاتمّهنّ)  و او باید وارد اجتماعات بشری شود و درب منزل خود را به روی افراد جامعه بگشاید و برای هدایت آنها تلاش بی وقفه را آغاز کند و در مقابل همنوعان خویش احساس وظیفه نماید و بگوید و بنویسد و هشدار دهد و به راهنمایی و هدایت آنها بپردازد.
که: (یا ایها الانسان انک کادحٌ الی ربّک کدحاً فمُلاقیه)
در این زمانه است که جماعت زنان مبدأ فیض را به دست آورده و گم شده خویش را پیدا کرده اند که در تمام هفته از فیض وجود و مواعظ و آموزش بی دریغ او بهره می گیرند و او نیز با نیت خالصانه خود به یاری آنها می شتابد و عطش معنوی آنها را با ذخائر علمی و معنوی خود فرو می فشاند.
زنان شهر اصفهان در پرتو وجود او شور و نشاطی داشتند و در کنار حضرتش احساس آرامش می کردند صبح چهارشنبه (روزهای درس تفسیر ایشان) با نشاط ویژه ای گروه گروه بانوان محجبه به در خانه او سلام می دادند. زیرا می دانستند که او آینه خداشناسی، آینه تقوا، آینه صداقت و صفا، آینه اعمال شایسته و اخلاق انسانی است …»
در همین ایام بود که از وی آثار متعددی منتشر شد و در پی آن بسیاری از اندیشمندان، علماء عرفا و شخصیت های برجستگی فرهنگی ملاقات ها و دیدارهایی با او داشتند و بعد از سالهای زیاد ریاضت و عبادت تحمل رنجها، ملاقات ها و سختی ها در این سیر الی الله و سفر از عالم فناء به عالم بقاء، ضعف عمومی و ناتوانی جسمی بانو را فرا می گیرد و مانع حضور او در فعالیت های اجتماعی و مکتب فاطمه (سلام الله علیها) یکی از آثار با برکت وی در تربیت شاگردان و بانوان نمونه بود، می شود.
فروغ السادات عروس فداکار، خوب و متدین ایشان از هیچ کوشش و خدمتی به وی دریغ نکرد و همچون پروانه ای گردا گرد وجود مادر روحانی و استاد ملکوتیش می چرخید و از او مراقبت می کرد. بانو با مشاهده این همه زحمت و فداکاری به او می گفتند:
«فروغ خانم من بهشت را برای تو تضمین می کنم.»
تنها فرزند ایشان به مادر می گوید: «مادر شما یک زن عالمه، فاضله و موحده به تمام معنی هستید، چرا باید این قدر زجر و درد بکشید»؟! بانو با نهایت آرامش می گوید:
«صوفی نشود صافی تا در نکشد جامی؛ پسرم من باید خالص شوم، اینها امتحان الهی است و باید امتحان  پس داد.»
خانم غازی از شاگردان ایشان می گوید در روزهای آخر عمرشان که به دیدنشان رفتم فرمودند:  «من دیشب خدمت جدم رسول الله (صلی الله علیه وآله) رسیدم و مرتبه نفس مطمئنه را مشاهده کردم …» آن گاه گریه می کردند و می گفتند: «من نمی خواستم برگردم ولی نمی دانم چه شد که به زندگی برگشتم. دیشب از جدم رسول الله خواستم که حضرت علی (علیه السلام) را ملاقات کنم یک دفعه در باز شد و حضرت امیر (علیه السلام) وارد شدند، دستم را روی شانه حضرت انداختم، گفتم یا مولا امیرالمؤمین من می خواهم خدمت شما برسم، حضرت لبخندی  زدند و فرمودند تو هستی …» خلاصه ایشان مرتباً گریه می کردند و می گفتند: چرا من برگشتم؟ من به آن نفس مطمئنه رسیده بودم.
عارفان که جام حق نوشیده اند              رازها دانسته و پوشیده اند
هر که اسرار حق آموختند                    مهر کردند و دهانش دوختند
سرانجام روز موعود و لقاء الهی فرا می رسد اول ماه مبارک رمضان 1403 هـ . ق مطابق با 23 خرداد ماه 1362 هـ . ش بانو در بستر احتضار است و بعد از مدتی خاموشی چشم های بسته وی باز می شود و لب هایش شروع به حرکت می کند. چشم هایی که در خلوت شب های بسیار در مناجات با پروردگارش می گریست و شب ها را در عبادت خدایش به بیداری به سرمی برد. و لب هایی که سال های متمادی ذکر خدا بر آن جاری بود، هم اکنون آخرین کلمات را در عالم دنیا زمزمه می کند و وحدانیت محبوب و معبودش و رسالت جدّش و ولایت پدرش بر زمزمه های خاموشش جاری می شود.
در همان هنگام صدای اذان مؤذن بلند بود الله اکبر، الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، چشمان بانو به آسمان دوخته می شود، اشهد ان محمداً رسول الله دیده پر نورش به قبله متمایل می شود. اشهد ان امیرالمؤمنین علیاً ولی الله و این ندای ملکوتی آخرین جمله ای بود که در این عالم فانی در گوش او طنین انداز شد. و عاقبت این بانوی آسمانی حاجیه خانم امین به ملکوت اعلی پیوست و جان تقدیم جانان نمود و بدرود حیات ظاهری دنیا بگفت و در جوار رحمت الهی قرار گرفت. روحش شاد و یادش جاودانه باد.
منابع:

مشاهیر زنان اصفهان(ص 100 و 101)
زندگانی بانوی ایرانی، (ص 9 و10_ 137 و 138)
اقتباس از زندگانی بانوی ایرانی، (ص 143 و 142)




 نظر دهید »

درخشندگی بانو مجتهده امین(ره) در علم و عمل

15 تیر 1393 توسط عسگری


ادامه ی زندگینامه:
وی همواره بر طریق تحصیل علم، تهذیب و خود سازی و عرفان و مراقبت از خود بود تا اینکه در چهل سالگی نور اجتهاد در وجودش آشکار شد و با انتشار اولین کتاب به نام اربعین هاشمیه به زبان عربی که در آن چهل حدیث را در زمینه های مختلف کلامی، فلسفی، فقهی، اصولی و اخلاقی بسیار عمیق و زیبا تجزیه و تحلیل نموده
و نظریه های بدیعی را مطرح نموده، نام ایشان در جوامع علمی مخصوصاً حوزه علمیه نجف زبانزد خواص گردید و کتاب اربعین در نظر علما و اندیشمندان بسیار ارزشمند و عمیق جلوه گر شد و علماء از آن استقبال شایانی کردند به طوری که آیت الله آقا سید محمد علی نجف آبادی استاد معقول و منقول ایشان در تأیید تشویق علمای نجف فرموده بود:
«بانو امین (ره) هر چه در این کتاب نوشته اند از تراوشات فکری خودشان بوده است و ربطی به تعلیمات من ندارد.»
از آن موقع مراجعات و پرسش ها از ایشان از اطراف و اکناف آغاز شد و علماء در صدد بر آمدند تا از او امتحان اجتهاد بگیرند و بدین ترتیب حاجیه خانم امین در مقام اولین مجتهده عصر خود قرار گرفت و تعدادی از بزرگان به وی اجازه اجتهاد دادند، همانند آیت الله شیخ محمد رضا نجفی، آیت الله شیخ محمد کاظم شیرازی، آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، آیت الله میرزا آقا اصطهباناتی و آیت الله شیخ مرتضی مظاهری و بعد از مدتی از طرف ایشان به برخی علما اعطای اجازه شد مانند:
آیت الله سید شهاب الدین حسینی مرعشی نجفی، علامه سید عباس حسینی کاشانی صاحب معجم اعلام الشیعه، علامه شهید حاج سید محمد علی قاضی طباطبائی، علامه شیخ عبدالحسین امینی صاحب الغدیر، علامه خبیر سید محمد علی روضاتی، علامه شیخ عبد الله سبیتی صاحب کتاب تحت رایه الحق،حجه الاسلام شیخ زهیر الحسون، عالمه فاضله زینت السادات همایونی و…
شیخ عبدالله سبیتی نویسنده عراقی در رابطه با کتاب اربعین و عظمت بانو می گوید: «کتاب اربعین هاشمیه در نزد من به مثابه رساله دکتری می باشد و الان ما شناختیم مقام این بانوی سیده را در علوم اسلامی، چه در مباحث معقول و چه منقول، همانا این فاضله به این مراتب عالی از علم رسیده در حالی که هرگز به مدرسه ای خارج از خانه نرفت و همواره در چهار دیواری خانه بود و متصل به اساتیدی غیر از اساتیدی که به خانه ایشان می آمدند نبود ….»
بانوی  عالمه (ره) پیرامون این دوران چنین می نویسد:
«موقعی که عمرش به چهل رسید قوه استنباط احکام از روی دلائل تفصیلی برایش حاصل شد پس از بعضی علماء اعلام درخواست اجازه، اجتهاد نمود. بعد از آن که او را در بعضی مسائل اصول و فروع آزمایش نمودند، به او اجازه دادند تا به آنچه که خود بر طبق روش های رایج بین بزرگان، استنباط نموده عمل کند و نیز به او اجازه دادند که روایاتی را که به استناد طرق خاص به ائمه (علیهم السلام) می رسد و صحیح است، از آنها نقل کند.
در چنین موقعی از حضیض تقلید به اوج اجتهاد و از ذلت تبعیّت، به عزت استقلال رسید و در معرفت مبدأ و معاد، جامع دو کمال خویش در حد امکان گردید. بعد از این مرحله مشتاق شد که بعضی از اندوخته های ذهنش را به دیگران برساند، پس به تألیف و تصنیف مشغول شد.
او دارای تألیفات مختلفی است که از آن جمله است اربعین الهاشمیه، مخزن اللئالی فی فضیلة مولی الموالی، سیر و سلوک در روش اولیاء و طریق سیر سعدا، معاد یا آخرین سیر بشر، اخلاق و راه سعادت»
یادنامه بانوی مجتهده، ص _14
بانوی نمونه، ص 106_ مقدمه النفحات الرحمانیه، (ص 11 و 12)
نام چهار کتاب دیگر ایشان در این نوشته ذکر نشده که عبارتند از روش خوشبختی، النفحات الرحمانیه، جامع الشتات و مخزن العرفان که تفصیل آن در بررسی آثار ایشان می آید. ترجمه نوشته استاد زندگانی بانوی ایرانی، (ص 274 و 2)


 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4

آرشیوها

  • آذر 1393 (2)
  • آبان 1393 (2)
  • مهر 1393 (4)
  • شهریور 1393 (4)
  • مرداد 1393 (14)
  • تیر 1393 (5)
  • بیشتر...

خبرنامه

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس